نه ماه هم گذشت

ساخت وبلاگ
 

چقدر کانادا برای من سرشار از معجزه و اتفاقات قشنگ بوده. انگار وارد یک داستان شدم. این نه ماه که گذشت خیلی از آرزوهام رو زندگی کردم. شاید خیلی روزها بود که فکر میکردم بدبخت ترین و بدشانس ترین آدم روی زمینم. احساس تنهایی بلاتکلیفی و خیلی احساسهای سخت دیگه ولی الان که نگاه میکنم همش گذشته. حتی وقتی امروز پست ماه پیشم رو خوندم خیلی برام عجیب و دور از ذهن بود اون احساسات.

چقدر همه چیز میگذره و تغییر میکنه. چقدر اگه با زندگی پیش بری و توی یک قسمتی و یک خاطره ای گیر نکنی هدیه های خوبی میده بهت. ولی این جمله اخر سخت ترین کار دنیاس. علیرغم اینکه در نوشته خیلی آسون بنظر میرسه.

شاید این که میگن وقتی زندگی به یک سفر دعوت میکنه بهش لبیک بگید خوبه.

و اینکه اگه بهشت رهایتان کرد یادتون باشه

باید پارو نزد وا داد                      

باید دل رو به دریا داد

قطعا که زندگی همیشه توی سرازیری و حسهای خوب نبوده و نخواهد بود پس همین چند صباحی که هست رو خوش بگذرونیم و ازش نهایت استفاده رو ببریم.

نوشته شده توسط میترا در ساعت 3:32 | لینک  | 
نشخوار نکن زندگی کن...
ما را در سایت نشخوار نکن زندگی کن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : kooch-e-parastooha بازدید : 114 تاريخ : چهارشنبه 28 تير 1396 ساعت: 8:10