گاهی نمیشود که نمیشود که نمیشود

ساخت وبلاگ

 

دوباره به یه جایی از زندگی رسیدم که مثل شمارش معکوسه 

یه روزی وقتی میخواستم بیام کانادا در این موقعیت بودم و حالا برای بازگشت به ایران

یه روزی با کلی نگرانی اومدم و گفتم اگر به اهدافم نرسم بعد از گرفتن شهروندی برمیگردم 

و امروز تقریبا شمارش معکوس هست برای روزی که باید تصمیم بگیرم که برگردم 

نمیدونم اسمش رو میشه گذاشت غم انگیز یا خوب ولی شاید باید بعد از اینهمه سال یادبگیرم اسم نزارم و قضاوت نکنم و فقط شاهد باشم.

همه این سالها اگه هیچ چیزی یادنگرفته باشم این رو خوب یادگرفتم که قضاوت نکنم و اجازه بدم افراد و اتفاقات خودشان را اثبات کنند و زمان بگذرد.

با همه اینها یه جایی باید تصمیم بگیری و دیگه نمیشه به زمان موکول کنی

برای این تصمیم مدتی چله های تمرکز و مدیتیشن و ... گرفتم ولی انگار اصلا دیگه کار نمیکنه

قبلا خیلی معجزه دیده بودم از این دوره ها ولی الان انگار دیگه اثری نداره.

ولی باز میخوام برای آخرین بار امتحان کنم.

گرچه که اعتقاد واقعی من اینه که 

به زندگی اعتماد کن. 

همه این در و آن در زدنمان چیزی را عوض نکرد که هیچ فقط خسته ترمان کرد

شاید باید گاهی کنار بنشینی و به زندگی اعتماد کنی که خودش خودش را درست کند. 

گاهی تلاش فقط همه چیز را سخت تر و پیچیده تر میکند.

ولی این سه سال تقریبا همینطوری گذشت بد هم نبود ولی به تصمیم نهایی منتهی نشد.

آرامش پاسخ را نیاورد. 

الان واقعا نمیدونم باید چیکار کنم 

فقط امیدوارم اذعان گشایش ایجاد کند. 

و دوره تمرکز و خواستن و معنوی تر زندگی کردن من جواب بده 

 

 

نشخوار نکن زندگی کن...
ما را در سایت نشخوار نکن زندگی کن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : kooch-e-parastooha بازدید : 124 تاريخ : شنبه 9 آذر 1398 ساعت: 16:11