بحث سال و ماه و روز نیست، بحث زندگی است. اینکه هر چقدر پیش میرود غافلگیرترت میکند.
بحث هیچ است و همه چیز، اصلا بحثی نیست؛ چون هیچ چیز مطلق نیست.
" هرگز " و " ابدا " و " باید " حرف مفت است. حرف حرفِ " احتمال " است و " شاید ".
شاید که بلوغ همین باشد، اینکه بدانی سهم تو از تقویم همین لحظه حال است و اصرار به قطعیت در این زندگی حماقت محض.
حالا میتوانم برایت آرزویهای پیچیدهتری داشته باشم. مثلا اینکه هر جا لازم شد خودت خودت را از بندِ تعلق آزاد کنی، که خود آزار نباشی،
هر بار امیدت را گم کردی بلد باشی دوباره پیدایش کنی؛ جوری که کمترین زمان را فدای نابلدی کنی.
بحث یک تقویمِ نو تر نیست، بحث یک نگاه متفاوتتر است.
برایت آرزو میکنم بالاخره با پوست و خونات عجین شود که در این زندگیِ هیچ کس جز خودت به فریادت نمیرسد.
" به خودت بیشتر از هر کس و هر چیز بِرِس ".
امیدوارم بعد از این همه سال، بعد پیام تبریک و آرزوهای رنگی و تصمیمات قلمبه سلمبهای که از نیمه راه فراموشات شده، فهمیده باشی که یکِ یکِ امسال قرار نیست انفجار عظیمی رخ دهد؛
تو به تقویم نو سلام میکنی و به مسیر ناشناخته زندگی ادامه میدهی.
تنها فرقش کولهایست هر سال سنگینتر از سال قبل؛ پُر از تجربههایی که شکل بهبود یافتهی زخم هاست.
شاید در تنگناهای این مسیر تنها چیزی که به کارَت بیاید این باشد که به کولهات سر بزنی و در هر قدم تاکید کنی " ادامه دادن کارِ زندههاست "، رویا ببافی و همزمان توقعات را از خودت و آسمان بالای سرت و زمین زیر پایات در منطقیترین سطحِ ممکن نگه داری.
به معنای کاملِ این جمله" مراقبت کن از خودَت "
برچسب : نویسنده : kooch-e-parastooha بازدید : 128