ماه بیست و نهم - دوباره دسامبر

همیشه   دسامبر   رو دوست داشتم پر از تزئین و شادی و قرمزی بود.

کلی برف و زمستون خوشگل و خاطرات خوب و معجزه داشت.

ولی امسال اصلا دوست ندارم جزو ماهها ببینمش

ولی هست و همش خودش را یادآوری میکنه

دسامبری که برای من همیشه یادآور خاطرات خوش و عشق و معجزه بود امسال یادآور کابوسه

دلم میخواست زندگی رو میشد ورق زد و به ماه بعدی رسید

همه خاطرات و کابوسهاش رو جا گذاشت

حتما که من یه راهی براش پیدا میکنم

من آدم زندگی کردن توی ناراحتی و کابوس نیستم

من زندگیم همیشه سرشار از شانس و معجزه بوده و هست و خواهدبود.

من همون دختر خوشبختم و خواهم بود

به هیچ خاطره غم انگیزی اجازه نمیدم توی زندگی جا خوش کنه

خیلی زود بیرونش میکنم

بدون هیچ تعارفی و این بار اصلا نایس نخواهم بود.

  دوباره   باید کریسمس برگرده به ماهیت اصلی خودش

یعنی عشق و معجزه و شادی

و من تمام تلاشم رو خواهم کرد برای جایگزین کردن دوباره خوبی و معجزه

سالهای قبل رو که به بهانه این ماهگرد مرور میکردم دیدم که واقعا باید شکرگزار باشم

سال 2018 سال محقق شدن خیلی از ویژن های من بود که آرزوی همه است و حتما آرزوی خودم

سال خیلی از اتفاقات رویایی که اگر نبینم اونها رو واقعا کم لطفیه.

من بابت همه اتفاقات رویایی امسال سپاسگزارم و احساس خوشبختی و خوش شانسی میکنم.

امسال با همه اشکهاش دستاوردهای خیلی خوبی داشت

امسال از سالهای گذشته شاید بشه گفت در مجموع خوشحال تر و جهت دار ترم.

همه اینها خیلی عالیه

و البته که زندگی همینه

مجموعه ای از اشکها و لبخندها

 من تمام تلاشم رو میکنم لبخند رو دوباره به دسامبر برگردونم و بشه ماه معجزه دوباره.

امروز   بیست   و نه ماه تموم شد و هفت ماه دیگه میتونم برگردم به جایی که بودم

ولی آیا برگشت از سفر روش قهرمانانه زیستن است؟!!!

امیدوارم یکی از همین روزها جواب این سوال بیست و نه ماهه رو پیدا کنم!!