وقتی آرزوهات رو زندگی میکنی و حتی فراتر از آنچه آرزو داشتی. درست زمانی که به صلح رسیدی با خودت و همه آنچه آرزو کردی و نشد.در مرور سالگردهای گذشته و تلاش برای رسیدن به این سطح از رضایت و آرامش با نداشته خوشحالم که با ترسهایم مواجه شدم نه اینکه خواستم و مواجه شدم بلکه انقدر مقاومت کردم که زندگی محکومم کرد به مواجههو وقتی با بزرگترین ترست روبرو میشی میبنی که انقدر که فکر میکردی ترسناک نیست و تموم میشهو به آرامش میرسیبه پیش تنیدگی بعدش دیگه نمیترسی و فقط لذت میبری و اگه به اندازه کافی خوش شانس باشی و بخت یارت زندگی در رویاهات رو تجربه میکنی در پنجمین سال مهاجرت.همه انچه میخواستم از مهاجرت و از زندگی. سپاس بخوانید, ...ادامه مطلب